برای خیلی از ما پیش آمده که وقتی تصمیم گرفتهایم کاری را انجام دهیم، اما سرانجام دست از پیگیری آن کشیدهایم؛ دلیل این موضوع بی انگیزه بودن است. ورزشکردن، تماس با دوستان، مطالعه گروهی یا سفر آخر هفته، فرقی نمیکند؛ کارهای مختلف وارد فهرست انجامدادنیهایتان میشوند و بدون اینکه به انجام برسند، از فهرست خط میخورند. در این نوشته شما را با دلایل بی انگیزه بودن و راهکارهای مقابله با آن آشنا خواهیم کرد.
برخی از دلایل بی انگیزه بودن:
دیدن جنبه منفی اتفاقات:
افراد بیانگیزه معمولا بهشدت منفیباف هستند و احتمال ناچیزی برای موفقیت در نظر میگیرند. طبق نظر روانشناسان، این افراد معتقدند اثربخشی کمی دارند و نمیتوانند بر مثبت بودن نتایج کارهای خود تاثیر بگذارند. بهجا بگذارند. باورهای عامه درباره راههای رفع این مشکل وجود دارد؛ ازجمله نوشتن اهداف و تلاش برای رسیدن به موفقیت. از دلایل داشتن انگیزه بالا این است که مهارتها و چالشهای پیش رو را صادقانه شناسایی کنید.
فراموش کردن مزیتها یکی از دلایل بی انگیزه بودن:
چالشهای سخت و دلهرهآور معمولا افراد بیانگیزه را دچار حواسپرتی میکند. آنها مدام به سختیها و دشواریهای مسیر دستیابی به هدف یا انجام کار فکر میکنند. این افراد پاداش و مزیتهای درازمدت را فراموش میکنند؛ چیزی که از پایههای اساسی کسب انگیزه است.
هروقت احساس بی انگیزه بودن کردید، به پاداشی که انتظارتان را میکشد فکر کنید. موفقیتهای کوچک را قدر بدانید تا یادتان بماند که پاداش چندان دور از دسترس نیست.
تعیین هدفهای غیرمنطقی:
تعیین اهداف غیرمنطقی از دلایل بی انگیزه بودن است. در دنیای کسبوکار این باور وجود دارد که تعیین اهداف خیلی بزرگ و درازمدت، باعث افزایش انگیزه و درنتیجه احتمال موفقیت میشود. بهتازگی پژوهشگران و روانشناسان به این نتیجه رسیدهاند که چنین باوری نادرست است. این هدفگذاری ممکن است باعث بی انگیزه بودن می شود. زیرا چالشها و مشکلات پیش رو بسیار پیچیده و تنشزا هستند.
بهتر است که وظایف و پروژهها را به اهداف و چالشهای کوچکتر تقسیم کنید؛ اهدافی که بتوان در زمان کوتاهتری به آنها دست یافت. جداسازی، انگیزه بیشتری به فرد میدهد، زیرا او را تشویق میکند تا پیشرفت گامبهگام را بهسوی هدف نهایی درک کند.
ناآگاهی از تأثیر خردهعادتها:
وقتی افراد بیانگیزه به خواستهشان فکر میکنند، معمولا میخواهند کاری بزرگ و فراموشنشدنی را، یکباره و برای همیشه انجام دهند. بنابراین وقتی موفق نمیشوند، احساس سرخوردگی میکنند و بیانگیزه میشوند. آنها نمیدانند که رسیدن به موفقیت های بزرگ با انجام کارهای جزئی روزمره ممکن میشود.
یک خردهعادت شروع کنید و بهتدریج آن را توسعه دهید. برای مثال، روزی یک قاشق کمتر غذا بخورید، روزی چند سطر مطلب بنویسید و… . هدف، بهرهگیری از قدرت و تأثیر عادتهای شخصی در تغییر سبک زندگی و دستیابی به اهداف است.
استفاده نکردن از فرصتها:
شاید متوجه شده باشید که افراد بیانگیزه اغلب از اینکه شانس به آنها رو نمیکند، مینالند. اما واقعیت این است که آنها بهدنبال فرصتهایی نیستند که امکان کسب موفقیت، ثروت و خوشبختی را فراهم میکند. فرصتها همین دور و بر هستند، فقط باید پیدایشان کنید و از آنها بهره ببرید.
خطر کنید و از فرصتها استفاده کنید. یاد بگیرید از ناحیه امنتان خارج شوید. این را بدانید که آدم هیچوقت آنقدر که دلش میخواهد، آماده نخواهد بود، پس نترسید.
برای خواندن مطالب بیشتر دربارهی سلامت روان ازصفحه سلامتی مجله دلتا بازدید کنید.
صحرایی
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۸ در ۱:۱۰ ب٫ظ
سلام
موافقم
کشتی در ساحل امن تره
اما برای موندن تو ساحل ساخته نشده
هیچ موفقیتی بدون سختی امکان پذیر نیست
هاتف
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۸ در ۱:۰۶ ب٫ظ
همیشه مطالب روانشناسی برایم جذاب است ممنون