این قبرستان در ساپانتا در نزدیکی مرز این کشور با اوکراین و ۵۸۰ کیلومتری بخارست قرار دارد. اما چرا هرکسی وارد قبرستان مری میشود با لب خندان بیرون میآید؟ جالب است بدانید که از نگاه مردم این منطقه، مرگ به بازی و شوخی گرفته شده است و بر این باورند که هرکس زودتر بمیرد بازی را باخته و رازها و خصوصیاتش به صورت طنز بر مزارش نقش میبندد. با مجله دلتا همراه باشید.
شروع این ایده
ایده قبرستان آبی یا قبرستان مری به سال ۱۹۳۵ بازمی گردد که در آنجا نجاری وظیفه ساخت علامت های روی قبر را داشت. او هنگام ساخت این علامتها که جنس چوب آن از بلوط بود، با بهرهگیری از رسم سوگواری آن منطقه که بازماندگان متوفی بعد از ۳ روز سوگواری در محلی دورهم جمع می شدند و خاطرات و نظرهایشان را راجع به متوفی میگفتند، به دنبال سوژه برای نقاشی و شعر روی سنگ قبر او بوده و به سنگ قبر رنگ آبی میزد و اطراف آن را گلهای رنگارنگ کشیده و در نهایت هم شعری طنز اما تلخ مینوشت! شعرهایی که گاهی غم و مرگ زودهنگام را بیان میکردند و گاهی هم خیانت، دورویی و صفات منفی افراد را!
داستان سنگ قبرها چیست؟
اگر فردی در روستای ساپانتا در رومانی زندگی کند و فوت کند، سهم او یک سنگ قبر آبی و رنگارنگ در قبرستان مری است که روی آن نامش نوشته شده، نقاشیای که شغلش یا نحوه مرگش را بیان میکند کشیده شده و اگر هم خوششانس باشد، شعری که کسی را نخنداند نوشته شده! البته بعضی شعرها درنهایت شایستگی داستان زنده فرد متوفی را بیان کردند اما با خواندن بعضی از شعرها واقعا نمیتوانید جلوی خندهتان را بگیرید! درواقع برخورد اهالی این روستا با مرگ، به باور آنها باز میگردد، باوری که زندگی بعد از مرگ را حیاتی جاویدان و پر از شادی میدانند، بنابراین این واقعیت را میپذیرند و در برخورد با این حقیقت، سختگیری نمیکنند.
برخلاف سایر گورستانها سنگ قبرهای ساپانتا خاکستری نیستند، بلکه هرکدام با طرحی شاد و جذاب تزئین شدهاند و محیط گورستان را بسیار شاد و جذاب کردهاند. منبتکاری محلی به نام استن پاتراس در فاصله بین سالهای ۱۹۳۵ تا ۱۹۷۷ علامتهای عمودی روس سنگ قبرها را ساخته است. هر یک از این علامتهای عمودی از جنس چوب ساخته شدهاند و رویه آنها برای محافظت از باران با روکش فلزی نازکی پوشانده شده است.
سنت ساخت این علامتها پس از مرگ استن پاتراس ادامه پیدا کرده است، زیرا خود او به این امر واقف بود که پس از مرگ وی هنر ساخت این علامتها از بین خواهد رفت به این دلیل شاگردانی را در زمینه نجاری، نقاشی و شعر برای ادامه راه خود تربیت کرد.
در ادامه نمونهای از شعرهای نوشته شده بر روی سنگ قبر ها را با هم میخوانیم.
شعری برای مادرزن
در زیر این سنگ سنگین
مادرزن من آرمیده است
اگر او سه سال بیشتر عمر میکرد
من در این گور بودم و او این شعر را میخواند
ای کسانی که از اینجا عبور میکنید
سعی نکنید او را بیدار کنید
چرا که او به خانه باز میگردد
و سر مرا از تنم جدا میکند
شعری برای دختربچه سه ساله
در آتش جهنم بسوز ای تاکسی لعنتی
که از شهر سیبیو آمدی
از بین تمامی نقاط این کشور
چرا باید اینجا توقف میکردی؟
در کنار خانهام، با من برخورد کردی
و مرا به کام مرگ فرستادی
و خانوادهی مرا غرق در غم و اندوه نمودی
ناشناس
۲۲ خرداد ۱۴۰۰ در ۱۲:۱۰ ب٫ظ
ناشناس
۱۵ آذر ۱۳۹۹ در ۱۰:۱۴ ب٫ظ
ناشناس
۱۰ آذر ۱۳۹۹ در ۱۱:۳۱ ب٫ظ
ناشناس
۱۰ آذر ۱۳۹۹ در ۹:۰۲ ب٫ظ
ناشناس
۱۰ آذر ۱۳۹۹ در ۱۲:۴۰ ب٫ظ
ناشناس
۱۰ آذر ۱۳۹۹ در ۱۰:۵۱ ق٫ظ
ناشناس
۸ آذر ۱۳۹۹ در ۸:۴۲ ق٫ظ
ناشناس
۸ آذر ۱۳۹۹ در ۲:۲۸ ق٫ظ
جالب بود برای اولین بار میشنیدم
ناشناس
۸ آذر ۱۳۹۹ در ۲:۰۸ ق٫ظ
ناشناس
۸ آذر ۱۳۹۹ در ۱:۴۲ ق٫ظ
ناشناس
۷ آذر ۱۳۹۹ در ۱۱:۵۰ ب٫ظ
ناشناس
۷ آذر ۱۳۹۹ در ۵:۳۱ ب٫ظ