چگونه خانهدار نشویم؟!
۱.
از همان اول کار به خودتان تلقین کنید: «تو هرگز خانهدار نخواهی شد. تو رو چه به این حرفا؟» و اصلاً به حرفهای کودک درونتان توجه نکنید. کودک درونتان اگر اهل ایده دادن بود که تا حالا کودک نمانده بود! و بعد مثل من به حلزون بیندیشید که هم خانه دارد، هم ماشین. لابد ازدواج هم کرده است.
۲.
به همه بگویید قصد خانهدار شدن دارید، اما هرکس زنگ زد و پیشنهادی داشت، رد کنید. بگویید منصرف شدم یا اصلاً تلفنش را جواب ندهید. بهجای آن، دَرِ یخچال را باز کنید و بعد از اینکه دیدید داخل آن هیچی نیست، دَرَش را ببندید و دوباره بروید سراغش، دَرَش را باز کنید و دوباره ببندید و کارتان را امیدوارانه تکرار کنید. بعدش هم که خسته شدید، بگیرید بخوابید. من یک خانه با موقعیت عالی در محل میشناختم. با خودم گفتم این خانه را حتماً میخرم. بعد آنقدر گران شد، گفتم حتماً روزی اجارهاش میکنم. الان با این وضعیت اجارهها میخواهم فقط زنگ خانه را بزنم و در بروم.
۳.
به این موضوع بیندیشید خانهای که بابت مخارج و پرداخت قبضهایش همهی تنظیمات بدنتان را بههم میریزد و کاری میکند که احساس کنید زمستانها گرم است و تابستانها سرد، به چه دردتان میخورد؟ بعدش هم عاقبت همه مرگ است و در یک قبر ۲ متر و ۱۰، باعمق ۷۰ و عرض ۷۵ خاک میشوی. اصلاً زندگی چه ارزشی دارد داداش؟!
۴.
به یاد داشته باشید که خانهدار شدن هم مثل گرفتن فوقلیسانس و ازدواج شده است. همه میگیرند، اما بعدش پشیمانند. شما که پول مناسب برای خرید خانه ندارید، وام مسکن هم که نمیتوانید بگیرید، یک لحظه به سرتان نزند که بروید مثلاً در طبقه زیر همکف که خانه ارزانتر است، چیزی بخریدها!
بعد هم وقتی نمیتوانید از اینترنت دل بکنید و کمرتان از خرید این همه حجم اینترنت شکسته است و هرچه پول درمیآورید را برای اینترنت بدبخت و کمسرعت میدهید به فنا، دیگر پولی باقی نمیماند. مجبور میشوید دستبهدامن اوراق گواهی حق تقدم تسهیلات مسکن بشوید، که هم ندارید، هم سرتان کلاه خواهد رفت. از ما گفتن بود. چون آدم در زندگیاش همه چیز، بهویژه پول، را آسان از دست میدهد، جز چربی دور شکم که خیلی وفادار است.
۵.
به هیچ مشاوراملاک مراجعه نکنید، آگهیها و اخبار ملکی را نخوانید. به هیچ وبسایت املاک سر نزنید. اگر خانم هستید و هنگام خروج از منزل، مسیری دارید که به بنگاه املاک میرسد، قبل از خروج از منزل، موهایتان را دماسبی ببندید تا سرعتتان بیشتر شود. اگر هم آقا هستید، نظری ندارم.
نوشته: زهرا دُرّی
در زمینه طنز بخوانید:
ریشهیابی طنز نام شهرها و کشورهای جهان
مطالب دیدنی، جالب و طنز را در صفحه گوناگون مجله دلتا، ببینید.
حسینی
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ در ۹:۳۵ ق٫ظ
یادمه یه بار یه ولخرجی گنده کرده بودم، مامان بزرگم بهم گفت: پولاتو اینقدر خرج نکن! (حالا فکر کرده بود که خیلی پول دارم خخخخخ خبر نداره از حسابم!) پس انداز کن که خونه بخری! اون لحظه نمیدونستم بخندم یا گریه کنم! 🙂 بهش گفتم مامانجونم بهتره که این دوران رو به خوشی سپری کنم و با پس انداز کردن، وعده های الکی به خودم ندم. من باید صد سال پس انداز کنم تا یه خونه بخرم! با این حقوق و حتی چند برابرش هم بهتره به فکر بگ پکر بودن باشم (بگ پکر، کوله گردی) تا خونه خریدن! تازه بهتر هم هست. زندگی مینیمال به همین راحتی! به قول شما خونه نخر! نیچه طور به زندگی ادامه بده بدون تعلق به مکان و جای خاصی خخخخ
زهرا دُرّی
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ در ۱۰:۴۷ ق٫ظ
حسینی جان، تو هم آواره هستی؟!
به جایش خوشگل و مهپاره هستی!
ضامنی
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۸ در ۹:۱۹ ب٫ظ
??
زهرا نوری درخشان
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ در ۳:۰۸ ب٫ظ
مثل همیشه خلاقانه بود! قلمتون پر جوهر D:
زهرا دُرّی
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۸ در ۷:۴۶ ق٫ظ
سلام نازنینم. ممنونم.
یعنی معلوم نیست من همیشه دستها و آستینهام جوهری است؟!
رضا
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ در ۳:۰۵ ب٫ظ
حتما پیشنهاد بعدی هم چادر زدن تو بیابونه.خونه به هر حال تا اخر عمر لازمه
زهرا دُرّی
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ در ۳:۳۰ ب٫ظ
پیشنهاد خوبی است! مرسی.
ملکی
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ در ۱۰:۴۹ ق٫ظ
واقعا عالی
زهرا دُرّی
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ در ۱:۰۸ ب٫ظ
سلام و سپاس.
بهلولی
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ در ۱۰:۴۸ ق٫ظ
خیلی جالب بود
زهرا دُرّی
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ در ۱:۰۷ ب٫ظ
لبخند بزن که خنده مُفتِس
این را به تو زهرادُرّی گفتِس!